دور نویس های یک شویو

دور نویس های یک شویو

لبریز که شوم....سر و کله ام اینجا پیدا میشود
دور نویس های یک شویو

دور نویس های یک شویو

لبریز که شوم....سر و کله ام اینجا پیدا میشود

سرما انرژی نیست...سرما نبود گرماست

هیچ روی دگری نیست مرا

پشت دردم درد است؛

کی دور شدیم از هم،؛که این فاصله افتاد، رشد کرد و رشد کرد....و امشب ، لب هایش را که خاراند، خشک شد ریشه ام.

نه هیچ نشناختمش یاغی دوست داشتنی ام را ؛ که پاریس همه چیزم را از من گرفت.  دیگر هیچ نامه ای به هیچ شاهدختی  نخواهم نوشت. و کاش که میسر نشود آرزوی دیدار دیدار، که سنگ خوشحال نمی شود.

پس لعنت به لعنتی که جز "من"نثار کس کنم. و به همین‌شب قسم که هیچ زمستانی ازین سردتر نمیشود هیچ وقت....که امشب را فراموش نخواهم کرد.



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد