دور نویس های یک شویو

دور نویس های یک شویو

لبریز که شوم....سر و کله ام اینجا پیدا میشود
دور نویس های یک شویو

دور نویس های یک شویو

لبریز که شوم....سر و کله ام اینجا پیدا میشود

پنج شنبه شب

آه    ، از این حجم تنهایی و دلشوره...و 

من درگیر این فکرم،

که این دوری مرا کی از دلت شوید؟

و  چون جانان من آنگه که پیش آید؛

گرت نام مرا دنیا، چو یاد آور شود سویت

تو مکثی میکنی انگار،  اما هیچ...

و لبخندت، برایش....آخ....

که میبینم نشستن تیر بُرای نگاهت را...

چه مرد افکن دل از آن دیگری بُردست...

اما من...

دو صد افسوس؛

دو صد افسوس و  آهم آتش دوران،

که این نسیان مرا آواره شهر نگاهت کرد

که میبینم نشستن تیر بُرای نگاهت را..

مرا سرگشته  در کنج اتاقم کرد



نظرات 1 + ارسال نظر
مریدا پنج‌شنبه 10 فروردین 1396 ساعت 22:17

Chera dg neminevisiii???

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد